یکی از مسایلی که همیشه مورد اختلاف بوده است، مسأله شایستگی یا عدم شایستگی زنان در امر پذیرش قضاوت است که آیا زنان میتوانند دارای چنین سمت حساس و مهمی باشند یا خیر؟
در ادامه برسی این موضوع در این نوشتار برآنیم که دیدگاه فقیهان را با بررسی آیات و احادیث مربوطه مورد بحث قرار دهیم.
... آیهی 33سورهی احزاب
« وَ قَرنَ فیِ بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجَاهِلِیَّةِ...»
"و در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید..."
این آیه مخصوص زنان پیامبر( صلی الله علیه و سلّم) میباشد، به ویژه آیه پیش که اشاره بیشتری به این نکته دارد. و تنها جهت حفظ کرامت و اعتبار زنان پیامبر( صلّی الله علیه و سلّم) بوده است. و نمیتوان آن را به همه زنان در همه حالات نسبت داد که از خانههایشان خارج نشوند، چون در این صورت زنان حق هیچ گونه حضوری در جامعه ندارند چرا که امکان ایجاد فساد و فریبکاری وجود دارد، در حالیکه تاریخ اسلام آشکارا چیزی غیر از این را بیان میکند و زنان در بسیاری از فعالیتهای اجتماعی و حتی جنگها و غزوات مشارکت داشتهاند و در جوامع امروزی نیز چنین چیزی عملاً امکان ندارد و امورات زیادی در جامعه وجود دارد، که بدون حضور زنان قابل اجرا نخواهد بود.
همچنین اگر زن زیباییهای خود را آشکار نکرده به حفظ متانت و رعایت حجاب اسلامی و در صورت متأهل بودن شوهرش اجازه داده باشد، خروج وی از خانه بلامانع است و علما و فقیهان نیز آن را حرام نمیدانند.
علاوه بر این حداقل در امر قضاوت زن برای زنان چنین حکمی صحیح نمیباشد، در حالی که قضاوت زنان برای زنان نیز مجاز شمرده نشده است. حقیقتا از خود آیه نمیتوان عدم جواز قضاوت زن را استنباط کرد. بنابراین آنچه بیان شد از قرآن هیچ آیهای که به صراحت و روشنی دال بر عدم قضاوت زن و تصدی امور سیاسی و اداری توسط زن باشد وجود ندارد و آیاتی هم که در مورد قضاوت وجود دارد، هیچ کدام به درستی قضاوت را ویژه مردان نکرده است.
آیات 58 و 135 سورهی نساء
« إنَّ اللهَ یَأمُرُکُم أن تُؤَدُّوا الأمَانَاتِ إلیَ أهلِهَا وَ إذَا حَکَمتُم بَینَ النَّاسِ أن تَحکُمُوا بِالعَدلِ إنَّ اللهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ إنَّ اللهَ کَانَ سَمِیعَاً بَصِیراً»
" همانا خداوند فرمانتان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید و هر گاه میان مردم داوری کردید به عدل حکم کنید. چه نیک است آنچه که خداوند شما را بدان پند میدهد. بی گمان خداوند شنوای بیناست."
«یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالقِسطِ شُهَداءَ للهِ وَ لَو عَلیَ أنفُسِکُم أَوِ الوَالِدَینِ وَ الأَقرَبِینَ إِن یَکُن غَنِیَّاً أَو فَقِیراً فَاللهُ أَولَی بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الهَوَیَ أَن تَعدِلُوا وَ إِن تَلوُوا أَو تُعرِضُوا فَإِنَّ اللهَ کَانَ بِمَا تَعمَلوُنَ خَبِیراً» [نساء /135]
" ای کسانی که ایمان آوردهاید، نگهدار عدالت باشید و برای خدا گواهی دهید هر چند بر ضرر خود یا پدر و مادر و خویشان شما باشد،( برای هر کس شهادت میدهید) اگر فقیر باشد یا غنی، خدا به( رعایت حقوق) آنها اولی است، پس شما( در حکم و شهادت) پیروی هوای نفس نکنید تا مبادا عدالت نگاه ندارید. و اگر زبان را( در شهادت به نفع خود) بگردانید یا( از بیان حق) خودداری کنید خدا به هر چه کنید آگاه است."
آیهی 45 سورهی مائده
« ... فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَن لَم یَحکُم بِمَا أَنزَلَ اللهُ فَأُولَئِکَ هُمُ الظالِمُونَ»
"... پس هرگاه کسی حق قصاص را ببخشد( نیکی کرده و ) کفاره( گناه) او خواهد شد و هر کس به خلاف آنچه خدا فرستاده حکم کند، چنین کسی از ستمکاران خواهد بود."
« وَ لیَحکُم أَهلُ الإِنجِیلِ بِمَا أَنزَلَ اللهُ فِیهِ وَ مَن لَم یَحکُم بِمَا أَنزَلَ اللهُ فَأًولَئِکَ هُمُ الفَاسِقُونَ»[مائده/47]
" و اهل انجیل باید به آنچه خدا در آن کتاب فرستاد حکم کنند و هر کس به خلاف آنچه خدا فرستاد حکم کند چنین کسی از فاسقان خواهد بود."
در همه این آیات تنها شرط قضاوت، داوری بر پایه عدالت و برابری و حق تاکید شده است نه مرد بودن قاضی.
روایات
نظر فقیهان اهل سنت در مورد قضاوت زن متفاوت میباشد، بیشتر آنان زن را برای قضاوت به مصلحت نمیدانند و برخی دیگر در مورد امور مالی و مدنی جایز و در حدود و قصاص جایز نمیدانند. و عدهای هم قضاوت زن را به صورت مطلق مجاز میشمارند.
فقهایی که قضاوت زن را مجاز نمیدانند به حدیث امام بخاری به نقل از ابوبکر( رضی الله عنه) استناد کردهاند که پیامبر( صلّ الله علیه و سلّم) فرمودند: « لَن یُفلِح قَومٌ وَ لَو أَمرَهُم إمرَأةً» یعنی:« قومی که امورات خود را به زنان بسپارد رستگار نمیشود»
آنها با استفاده از این حدیث که پیامبر( صلّ الله علیه و سلّم) قومی را که زن، سرپرستی آن را به عهده داشته باشد باعث عدم رستگاری آنها میشود و لذا از سپردن امر قضاوت به زنان باید امتناع شود. در حالیکه این حدیث مربوط به حاکمیت و رهبری میباشد و با مبحث قضاوت متفاوت است. همچنین این حدیث در خصوص سلطنت دختر خسرو پرویز است و وضعیت سیاسی و اجتماعی آن زمان که حقیقتا متفاوت از وضعیت و شرایط امروزه میباشد.
برخی از فقها معتقدند که چون در زمان پیامبر( صلی الله علیه و سلّم) و خلفا( رضی الله عنهم) زنی به عنوان قاضی انتخاب نشده است و اگر زن مجاز به قضاوت بود آنان این کار را میکردند، در جواب باید گفت که این دلیل بر عدم قضاوت زن نیست و در علم اصول، عدم وجود ندارد.
در نوشتههای بسیاری از فقیهان به ناقصالعقل بودن زن نسبت به مردان و در نتیجه عدم جواز به چنین منسبی سخن به میان آمده است و گفتهاند زن هرچند دارای شرایط قضاوت باشد اما به دلیل غلبه احساسات و نقصان عقل و دین و شهادت دو زن معادل یک مرد و حق طلاق با مرد، نمیتواند منسب قاضی را داشته باشد. هر چند برخی از روشنفکران معاصر حق طلاق را مختص مردان نمیدانند، از جمله نصر حامد ابوزید– از نواندیشان مصر- در مورد طلاق میگوید: که هیچ توجیه دینی در حق انحصاری طلاق برای مردان وجود ندارد و نصی در قرآن که بر انحصار طلاق در مردان دلالت کند وجود ندارد. هنگامی که در تشکیل خانواده زن موجب و مرد قابل است، یعنی زن حق برتری دارد یا حداقل زن و مرد هر دو طرف با صلاحیت ازدواج هستند، پس چرا زن برای خروج از آن نیز نباید سهم خود را داشته باشد؟) اما آنچه آشکار و صحیح است خداوند زن و مرد را با عقل و درک یکسانی خلق کرده است و هر جای از قرآن از «یَعقِلوُن، یَتدبّرون، یعلمون و... » ذکر شده، از زن و مرد به یکسانی یاد شده است و تفاوتی بین آنها قایل نشده است. در آیه 35 سوره احزاب این مساله به روشنی مشخص شده است.
« إُنَّ المُسلِمِینَ وَ المُسلِمَاتِ وَ المُؤمِنِینَ وَ المُؤمِنَاتِ وَ القَانِتِینَ وَ القَانِتَاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصُّادِقَاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الخُاشِعِینَ وَ الخَاشِعَاتِ وَ المُتَصَدِّقِینَ وَ المُتَصَدِّقاتِ و الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِمَاتِ وَ الحَافِظِینَ فرُوجَهُم وَ الحَافِظَاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللهُ لَهُم مَغفِرَةً وَ أَجراً عَظِیماً» [احزاب/35]
" مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان عبادت پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد میکنند خدا برای( همه) آنان آمرزشی و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است."
و چه بسا زنانی وجود دارند که از لحاظ علمی و عقلی از مردان برتر بوده و کارهای بزرگ و مؤثری در جامعه انجام دادهاند.
با آنکه از لحاظ جسمی و روحی تفاوتهایی در خلقت زن و مرد وجود دارد، اما تا چه اندازه از نظر علمی ثابت شده است که این تفاوتها بیانگر ناقص العقل بودن یکی و کمال دیگری است و اینکه زن در ردیف کودکان نا بالغ و محجور قرار گرفته شده که صلاحیت فهم و تدبیر در بعضی از امورات اجتماعی را نداشته باشد.
جای تأمل است که همین عالمانی که زن را ناقص العقل جلوه میدهند سن بلوغ را برای دختر 9 سال و برای پسر 15 سال میدانند. یعنی دختران 6 سال زودتر به سن بلوغ رسیده و شایستگی و انتظار تصمیمگیری در امورات زندگی را داشته و در برابر جرایم و خطاهای ارتکابی نیز از همین سال مانند یک مرد بزرگ او را مسئول و قابل محاکمه و مجازات محسوب میکنند.
آیا این عادلانه است که در این باره ناقص العقل بودن زن مطرح نیست و یا حداقل دامنه مسئولیت و کیفری او را کاهش نمیدهد، اما برای فعالیت و مشاغل وی در اجتماع و قضاوت نقصان عقل وی را نشانه میگیرند.
همچنین میزان قدرت و غلبه احساسات بر تعقل و تدبر در مسایل اجتماعی در زن از نظر علمی مشخص و ثابت نشده است که دستیابی به برخی از مشاغل که نیازمند تعقل و تدبر بیشتری هستند را از زن سلب کند چرا که جوامع بشری تجربه موفقیت در مشاغل مختلف و از جمله قضاوت و داشتن صلاحیت اخلاقی و شخصیتی و توفیقات قابل ملاحظهای از زنان را به خود دیده است.
هر چند دشواری امر قضاوت با خصلت نرم و نازک و گرایش آنان به آسایش و آرامش سازگار نیست و گرچه این احساسات در زنان بیشتر از مردان است اما باید توجه داشت که این وضعیت، دلیل بر عدم بکارگیری نیروی تعقل و تدبر در زنان نیست. به عبارت دیگر احساست مانع خردورزی نیست، همانگونه که بهرهگیری از خرد و تعقّل نیز به معنای به کارگیری احساسات و عاطفه نیست. زنان نیز میتوانند عاقلانه و مدبرانه عمل نمایند و مردان نیز میتوانند احساساتی برخورد کنند و هیچ کدام از این خصلتها تنها مختص یک جنس نیست.
لازم به ذکر است که قضاوت همان اندازه که نیاز به آگاهی از قانون و خردورزی دارد، نیازمند بکارگیری احساسات و عاطفه، شکیبایی و باریک بینی در زمان و شرایط ویژه خود نیز میباشد.
در واقع زن و مرد در تقسیم مشاغل و وظایف اجتماعی و اداره زندگی بشری هر دو انسان و مکمل هم میباشند و هر چند با توجه به خصوصیات جسمی و روحی کارهای ظریف و لطیف برای زن مناسبتر است، اما این به معنای عدم جواز برخی مشاغل مانند قضاوت که نیازمند تعقل و اندیشه بیشتری هستند به طور کامل برای زنان نیست.
نو اندیشان دینی معتقدند که فقه اسلامی بر مبنای اصول و قواعد تغییر پذیر استوار است، به گونهای که ظرفیت و توانایی فهم و درک تغییرات و تحولات اجتماعی در هر عصر را به حکم عقل با توجه به شرایط زمانی و مکانی آن دوره، در خود تطبیق دهد. و این نشان میدهد که فقه اسلامی متناسب با تحولات اجتماعی انعطاف پذیر است که در اصطلاح فقهی به آن اجتهاد میگویند. بنابراین با توجه به تغییر موقعیت فردی و اجتماعی هر جامعهای در هر دوره زمانی میتوان قوانین مربوط به زنان را نیز با توجه به نیازهای آن دوره زمانی وضع نمود. نکته قابل توجهی که در جریان نو اندیشی دینی مطرح است، تفکیک گوهر اسلام از تجربه تاریخی آن، بدین معنی که آنچه از تبعیض و ظلم در حق زنان وجود دارد، مربوط به تجربه تاریخی اسلام است نه گوهر و ذات آن.
نتیجه گیری
بنابر آنچه تا کنون گفته شد با توجه به بررسی آیات و احادیث مربوطه به این نتیجه میرسیم که اسنادی را که فقیهان به آن استناد کرده اند بیشتر زادۀ نوع نگرش و ذهنیتهایی است که در مورد زن وجود داشته، و دلیل شرعی و محکم نقلی و عقلی ندارند. نظریاتی مانند ناقصالعقل بودن و ضعیف بودن زن که متأسفانه با گذشت زمان تغییراتی در خود ندیده است و نمیتوان دلیلی بر عدم قضاوت زن را از آنها استنباط کرد. به نظر میرسد که اگر فقیهان روشن فکر همه ابعاد مختلف این قضیه را مورد توجه قرار دهند، با توجه به وضعیت و تغییرات و واقعیتهای جوامع امروزی در فتوای خود مبنی بر عدم قضاوت زن تجدید نظر خواهند کرد.
آنچه قرآن بیان میدارد اندیشه یکسانی زن و مرد است که زن نیز همانند مرد میتواند به درجات عالی معنویت و تکاملات نایل آید و اوج بگیرد. و از لحاظ تعالیم اسلامی نیز در عالیترین ابعاد انسانی به عنوان یک زن ادای تکلیف نماید. و زن بودن و یا مرد بودن هیچ کدام مایه برتری و شرافت نیست و هر دو یکسان هستند.
البته باید در نظر داشت که با توجه به ساختار فیزیکی و جسمی و روحی زن، انجام کارهای سبک و ظریف برای او مناسبتر بوده اما این دلیل بر عدم صلاحیت قضاوت زنان نیست و چه بسا در برخی موارد مانند محاکمه خانواده و قضاوت بر زنان و بسیاری موارد دیگر که شرایط خاص جامعه کنونی خواستار آن میباشد قضاوت زنان مفیدتر باشد. وقتی که ثابت شود زنانی در جامعه موجود باشند که از نظر علمی و عقلی برابر و یا برتر از مردان باشند چه مانعی یا اشکالی جهت سپردن امر قضاوت به آنان وجود دارد. به ویژه اینکه هیچ آیه یا حدیثی به صورت صریح به ممنوعیت و رد صلاحیت قضاوت زنان اشاره نکرده است.
بنابراین با توجه به آنچه مورد بررسی قرار گرفت آشکار است که قضاوت زنان در همه عرصهها صحیح بوده و دلیلی قوی برای رد صلاحیت قضاوت زنان وجود ندارد.
منابع
مقاله قضاوت زن در اسلام؛ نویسنده سمیه امینی
قضاوت زنان در قرآن و سنت؛ نویسندگان سهراب مروتی، عبدالجبار زرگوش نسب
بحثی پیرامون قضاوت زن؛ نویسنده حسین مهر پور
بنیادهای نظری مخالفان قضاوت زنان در ایران؛ نویسنده جمیله کدیور
زنان و قضاوت ؛ نویسنده لیلا سادات اسدی
نظرات
بدوننام
07 شهریور 1393 - 08:14حدیث شریف لن یفلح قوم ولوا.. یک تقریر نبوی بوده و هیچکدام از شارحان حدیث از امام ابن حجر عسقلانی تا قسطلانی، نگفته اند که این حدیث مربوط به دختر خسرو پرویز است! بله ممکن است اسباب بیان حدیث یک مورد جزیی باشد چنانکه بسیاری از احکام قرآن دارای اسباب نزول جزیی میباشند ولی نهایتا بیانگر یک حکم کلی هستند. لفظ حدیث شریف، از لفظ مطلق قومٌ استفاده کرده و چنانکه تمام شارحان حدیث گفته اند در این باره صریح است که هیچ قومی در صورت سپردن امر ولایت به زنان رستگار نمی شوند و قضاوت نیز یکی از شئون ولایت است. ضمن اینکه ناقص العقل بودن زنان، سخن فقها نبوده بلکه از احادیث متفق علیه می باشد. در مجموع قضاوت زنان، در تضاد با نصوص صریح سنت نبوی و فتاوای اکثریت قریب به اتفاق علمای سلف است. استناد به نظرات شاذ امثال ابوزید ـ که اکثر علما و حتی شیخ قرضاوی او را گمراه خوانده اند ـ از نویسنده فریادرسی نمی کند